واکسن شش ماهگی
امروز ساعت نه ونیم صبح مجبور شدم برم واکسن بزنم حالاچرا مجبورچون مامانم با خوراندن یک قطره تلخ از خواب بیدار م کرد حتی جیا هاپو هم خوابیده بود البته موعد واکسن من سوم بود که چون واکسن چهار ماهگی ام رو دیرتر به دلیل تعطیلات زده بودم امروز باید واکسن می زدم خلاصه با مامان و بابایی شال و کلاه کردم و راه افتادیم به سمت اتاق اون خانومه که واکسن می زنه توی راهرو انتظار یه عالمه نی نی دیدم کوچیک بزرگ اما مامانم دید که اونجا خیلی خیلی شلوغه پس رفتیم یه جای دیگه اونجا اول خانومه منو قد و وزن کرد قد من ۷۰ سانتی متر وزنم ده کیلو سی صد و دور سرم ۴۳ بود البته فکر نکنین که من اضافه وزن دارم مامانم یه عالمه لباس تنم کرده بود به قول عمه جونم باید برم ...
نویسنده :
الینا
15:43