وقتی که ناف من افتاد
مامانم خیلی نگران ناف من بود آخه خیلی از این طرف و اون طرف در مورد ناراحتی های نی نی ها شنیده بود اما یک روز صبح وقتی که فقط پنج روزم بود مامانم دید که نافم افتاده خیلی متعجب شده بود فوری به بابایی خبر داد و همین طور زنگ زد به مامانی و با تعجب گفت که ناف الینا افتاده مامانی هم اومد و حسابی ناف من رو وارسی کرد و گفت خدارو شکر همه چی رو به راهه خوب اینم از ماجرای ناف من تاریخ دقیق هشتم مرداد ساعت ده و نیم صبح
نویسنده :
الینا
0:46