الیناالینا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

الینا پرتوی گرم خورشید

مامانی رو دوس داری

وای که وقتی از الینا می پرسم من و دوس داری و باسرش می گه بله که دوس دارم دلم ضعف می ره ماجرا از این قراره که یه روز به گلم گفتم مامان و دوس داری آره و اون به علامت تایی چند بار سرش رو پایین برد می خواستم از خوشحالی بال دربیارم .و همینطور وقتی می گم غذامی خوای با سرش میگه بله همه قند های دنیا تو دلم آب میشه .عشق منه دیگه چیکار میشه کرد 
29 خرداد 1392

الهه عشق و مهربانی

این روزها سر مامانی خیلی شلوغ بود و نتونستم مطلب جدیدی در مورد دخمرم بنویسم ولی برگشتم هر طوری که بود اول  بهتره از شیرین کاری های عشقم بگم که چطور دله همه رو برده . ۱ اصلا مامان و بابایی رو اذیت نمی کنه  ۲ با همه حتی افرادی که برای اولین بار می بینه خوش بر خورده ۳ شیرین و اجتماعیه  ۴ درهمه حالت حتی بیماری خوش اخلاقه  ۵ خوش مسافرت ترین نی نیه دنیا هستش ۶ مهربون ترین و باهوش ترین کوچولوی روی زمینه    خوب گفته بودم که از هر انگشت دخترم یه هنر می باره 
29 خرداد 1392

سرود ملی الینا

ای دل بلایی دلبر ... بابا بلایی دلبر...(2) در انتظاروم که پیشوم بیایی دلبر... از پشت بوم پریدم    الینارو که دیدم براش پوشک خریدم   ...  براش پوشک خریدم.. من بابای تو هستم    ببین چقدر خوب هستم کت و شلوار پوشیدم  ببین چقدر شیک هستم ای دل بلایی  دلبر ... بابا بلایی دلبر ... در انتظاروم که پیشوم بیایی دلبر... ...
2 خرداد 1392

دختر دوست داشتنی من

عشق من هرروز مهارت هاش افزایش پیدا می کنه کارهای الینا خانوم در حال حاضر بای بای کردن  مامان و بابا گفتن  سر تکان دادن به علامت بله  اذیت کردن جبا هاپو خوردن غذای خانواده بالا و پایین پریدن و رقصیدن آهنگ مورد علاقه ملودی و گنگم استایل تاب سوار شدن  و  بای بای کردن با افسر راهنمایی و رانندگی درست موقعی که داره بابایی رو جریمه میکنه و تخفیف گرفتن جریمه  بازی با لیوان های اسباب بازی بهانه گرفتن برای  گرفتن لب تاب ,تبلت و موبایل  دیدن سی دی برینی بیبی و....
2 خرداد 1392

سرود ملی الینا

بابایی الینا این روزها براش ترانه می خونه اونهم یه ترانه مخصوص و جیگر مامان با شنیدنش شروع می کنه به رقصیدن و دست زدن .امشب موقع خوابیدن داشت می خوابید که بابایی از یک اتاق دیگه شروع کرد به خوندن اونهم فورا نشست و شروع کرد به دست زدن و رقصیدن .خوب گفته بودم که از هر انگشت دخمر ما یه هنر می باره 
26 ارديبهشت 1392

از هر انگشت دختر ما یه هنر می باره

دختر خوشکله ما حالا دیگه هزارتا کار برای انجام دادن داره از حرف زدنو مامان و بابا بگیر تا رقصیدن و نانای کردن و دست زدن و موسیقی گوش کردن و تلویزیون نگاه کردن تا سوپ خوردن و ماست بازی کردن و با تلفن حرف زدن . و اما وسایل خونه رو خراب کردن نباید از قلم بیفته تا الان کنترل تلویزیون موبایل مامان و بابا جز اولین خرابکاری هاشه (قربون خراب کاری هات ). اگه جیا هم زبون داشت می گفت من و یادت نره آخه این نی نی بد جور سر به سر ن ی ذاره و دنبال من می کنه .بیچاره هاپو  و تاب بازی سره سره بزی چرخ سواری تو کوچه رو هم باید به شیرین کاری هاش اضافه کرد .داشت یادم می رفت هورت کشیدن هاشم مثال زدنیه .خوب این هم از شیرین کاری های قند عسله ما  ...
26 ارديبهشت 1392

چهار دست و پا نمیرم که نمی رم

الینا خانوم تصمیم گرفته که چهار دست و پانره و به قول معروف یه هویی راه بیفته .اصلا چه معنی داره آدم چهار دست و پا بره وقتی میشه خیلی راحت همون طور در حال نشستن خودتو به جلو هل بدی اینطوری انرژیکمتری صرف می شه وا.. از امروز شنبه جیگرمن این طور خودش رو بهموقعیت دلخواهش می رسونه مثلا برای رسیدن به مامانش همون طور که نشسته هی بهراست وچپ متمایل میشهو خودش می کشه جلو اصلا همه چیزه عشقم منحصر به فرده درست مثل خودش .(قربون چهار دست و پا رفتن این مدلی ات برم ) خلاصه اینطوری زانو هاشم آسیب نمی بینه هر چند که من برای سیسمونی اش زانوبند گرفته بودم .خوب یکی یه دونه منه دیگه هر طور که دوست داره راه میره و من همه جوره قبولش دارم . دوستت دارم  ...
26 ارديبهشت 1392